این روزا هوا از بس سرده دیگه حس وحال هیچ کاری روندارم همیشه فکر می کردم
سرما چیز خیلی خوبیه ولی الان که می بینم همش همه جا تعطیله و نمی تونم برم
بیرون اعصابم ریخته به هم خسته شدم حوصلم سررفته نمی دونم چیکار کنم
تصمیم گرفتم این ترم هم زبان ننویسم از این ور برف وسوز وسرما که یه عالمه دردسر
داره هرروز بری وبیای از اون طرف هم محرم وتاسوعا وعاشورا که بالاخره تداخل پیدا
می کنه خلاصه اگه ننویسم بهتره !
دانشگاه هم ۲ تادرس مونده که به امیدخدا اوایل بهمن امتحانرو میدم وخلاص میشم
شوشو هم حالش خوبه خوبه قراره برم واسش چیز میز بخرم وواسش بفرستم .
خلاصه هرچی بگم از این روزای سرد کم گفتم .
هوا بس ناجوانمردانه سرد است .حالا خوبه ما تو تهرونیم و گاز هنوز قطع نشده شهرای
دیگه که گازاشون قطع شده وحدودا درجه هواشون -۳۰ زیر صفره مثل خلخال وشهرای
شمالی کشور وکردستان .ما شانس آوردیم
بازم سعی می کنیم که در مصرف گاز صرفه جویی کنیم شبها شعله بخاری اتاقم
رو کمتر می کنم لامپهای اضافی رو هم هرجا ببینم خاموش می کنم .خلاصه حسابی
همه دست به دست هم بدن تا گاز هم به شهرای دیگه برسه .
سلام..آره..منم از سرما خوشم میومد..اما تعطیلی دانشگاه اعصابم رو خورد کرده...۱هفته تعطیلی...آخه من تو این شهر بدون گاز یخ میزنم..از اونورم نمیشه آقای همسرم رو تنها بذارم..برای همین نمیشه برم..تهران..پیش منم بیا
خوشحال شدم منم .
شوشوت رو هم تنها نذار پیشت میام