-
هوا بس ناجوانمردانه سرداست
شنبه 22 دی 1386 12:38
این روزا هوا از بس سرده دیگه حس وحال هیچ کاری روندارم همیشه فکر می کردم سرما چیز خیلی خوبیه ولی الان که می بینم همش همه جا تعطیله و نمی تونم برم بیرون اعصابم ریخته به هم خسته شدم حوصلم سررفته نمی دونم چیکار کنم تصمیم گرفتم این ترم هم زبان ننویسم از این ور برف وسوز وسرما که یه عالمه دردسر داره هرروز بری وبیای از اون...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 دی 1386 15:55
امروز با مهدی رفتیم پیش وکیل نمیدونم می تونه این دفعه محکم وایسه یانه ولی در هرصورت واسش کلی دعا می کنم که همه کاراش درست بشه این نه تنها خواسته منه بلکه خواسته همه خانواده هست . بیچاره دلم کلی به حالش میسوزه بعضی وقتا یه چیزایی تعریف می کنه که جیگره همه کباب میشه .کاشکی زودتر مشکلش حل شه شما هم واسش دعا کنید. با این...
-
یه روز برفی قشنگ
یکشنبه 16 دی 1386 11:02
امروز یکشنبه والان ساعت ۱۰:۳۵ دقیقه صبح هست هوا کلی سرد شده وبرف اونقد اومده که همه جا سفیده سفیده وای که چه حالی میده اگه مریض نبودم ویه کم حالم خوب بود میرفتم ویه آدم برفی گنده می ساختم . جمعه هم رفتیم آبعلی چه حالی داد هوا توپ توپ بود کلی برف وبازی وتیوپ سواری کردیم از اونجایی که بچه ها همه سمت تیوپ سواری بودن من...
-
برف سفید
چهارشنبه 12 دی 1386 16:17
امروز جوابای کلاس زبان رو دادن . بله درسته پاس کردم امروز عجب برفی اومد خودمونیم ها حسابی حال کردم برف اونقد بود که حسابی نشست رو زمین رو وهمه جا رو سفید کرد . جمعه هم که قراره بریم آبعلی .کلی برف بازی می کنیم وحال می کنیم
-
سال ۲۰۰۸ میلادی مبارک
سهشنبه 11 دی 1386 01:41
سال ۲۰۰۸ میلادی برهمه هموطنان مسیحی مبارک باد . امیدوارم سال خوب وخوشی رو داشته باشید . ................................... happy new year
-
تصویر سازی ذهنی مثبت خودم
یکشنبه 9 دی 1386 21:00
این چند روزه خیلی فکرای خوب می کنم همش خودمو تو بهترین جا تصور می کنم همون جایی که شوشوم هست ومن . توی یه خونه خوب وقشنگ با بهترین ماشین یا نه بهتر بگم یه ماشین آخرین سیستم خلاصه از هر چی بگم کم گفتم. تصور می کنم که من به زودیه زود کارم درست شده و شوشوم اومده دنبالم و بعدش پیش همدیگه یه زندگی خوب رو شروع کردیم خلاصه...
-
شوشوی بد
پنجشنبه 6 دی 1386 01:48
خدایا کی میشه این روزای سخت تموم بشه ؟؟؟؟
-
اردیبهشت ۸۰
چهارشنبه 5 دی 1386 02:11
همه چی دقیقا از ۶ سال پیش شروع شد دقیقا اردیبهشت سال ۱۳۸۰ اون روزا خیلی به فکر خیلی چیزا نبودم یا شاید بهتر بگم اصلا تو گیرو دار دور و برم نبودم .زندگیم خلاصه شده بود به دوران هنرستانم که عشقم نقاشی بود وهمش فکر این بودم که یه تابلوی درست وحسابی بکشم آخه رشته من هنرهای تجسمی (نقاشی) بود . سال آخر هنرستان یعنی دقیقا...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 دی 1386 11:38
آزمون رانندگی مردود شدم ولی اشکال نداره بار اولم بود هفته دیگه دوباره میدم تقصیره سرهنگه بود آخه زودی برگم رو گرفت ومن ۲ تا تست رو بی جواب گذاشته بودم ووقت نکردم که بنویسم . ولی هفته دیگه حتما قبول میشم البته آزمون شهرم نبود دست فرمونم خیلی میزونه ها (باورکن )
-
دفترچه خاطرات الکتریکی من وشوشوم
دوشنبه 3 دی 1386 12:38
می خوام این جارو تبدیل کنم به یه دفترچه الکترونیکی واسه خاطره های خودم با شوشوم امیدوارم بعدا که این هارو می خونم از همش لذت ببرم ویه روزی همه اینا که اینجا می نویسم یه روزی که می خونمش یه حس خوب بهم دست بده در ضمن امروز خبر دار شدم که شوشوم با دوستان قدیمی اش رفته واسه کریسمس . امیدوارم بهش خوش بگذره . ما که بخیل...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 دی 1386 14:31
امروز کلی خوب بود دوستای مامانم اومده بودن خونمون دیشب هم نامزدون هی بد نبود میشد تحملش کرد ولی شوشوم نبود حال نداد باید یه برنامه ریزی بکنم اینجوری نمیشه !!!
-
شب یلدا
پنجشنبه 29 آذر 1386 23:10
.......................................... امسال شب یلدا هم بازم باید بدون تو سربشه ومن از این موضوع دیگه خسته شدم ولی خوب انگار چاره ای هم نیست مثل یه راهی که رفتی ودیگه برگشتی نداشته باشه .خلاصه بازم باید تحمل کنم اونم بدون تو دیگه نمیدونم چیکار کنم همش تحمل خیلی وقته دیگه این شده کارم !!! در هر صورت خیلی دلم گرفته...
-
از همه جا
سهشنبه 27 آذر 1386 01:47
امروز خیلی خسته شدم در ضمن شوشوی بد اخلاق هم همه تقصیرارو تقصیر خودم انداخت .اینم دست مزد کارامه .خوب باید هم آخرش همین و می گفت . خودت کردی درسته که خودم همه کارارو کردم ولی حقم نبود که این جواب رو بشنوم اونم از اون .آخه من اگه کاری کردم فقط به خاطر اون بود پس چرا جواب همه کارام باید از زبون شوشو این باشه ؟؟؟ در هر...
-
سفر ایستگاه
شنبه 24 آذر 1386 21:59
قطار می رو د تو می روی !!! تمام ایستگاه می رود ومن چه قدر ساده ام که سال های سال در انتظار تو ... کنار این قطار رفته ایستاده ام وهم چنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام ((قیصر امین پور )) ................................................... آخ که چه سخته یکی رو بادستای خودت بدرقه کنی
-
زبل خان
جمعه 23 آذر 1386 14:39
امروز کلی از صبح که پاشدم فعال شدم صبح شوشوم بیدارم کرد منم بعدش شروع کردم به کار کردن هی کار کردم .کلی خونه بهم ریخته بود .به مامانیم هم کلی کمک کردم آخی بیچاره چه جوری دست تنهایی این همه کارکنه پس تصمیم گرفتم که تنبلی رو بذارم کنار و دست به کار بشم .جای همگی خالی بعداز یه کار مفصل ناهار دبشی زدم تو رگ و حالا هم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 آذر 1386 11:38
روزا بالاخره می گذره فقط فرقش با گذشته اینه که دیگه مثل قبلا خیلی تکراری نیست . کلاس زبان که خیلی خوب پیش میره .روزی ۴۰ دقیقه که پیاده روی می کنم به خودم بیشتر می رسم وکلا خیلی بهتر شده انگیزه ام هم داره هر روز قوی تر وقوی تر میشه خلاصه تازگی ها به هرچی دست می ذارم همش داره پشت سر هم درست میشه. خدایا ازت ممنونم بابت...
-
دقایق عمر
دوشنبه 12 آذر 1386 14:46
ساعت شنیام خودم را مرور میکنم دقیقههایم بالا و پایین میپرند و جزر و مَدّ دریا تنظیم میشود نه باطریام تمام میشود نه عقب میکشم نه جلو میروم نه زنگ میزنم فقط خودم را مرور میکنم شبیه من، لاکپشت کلهخرابیست که در خودش فرو میرود و سنگ جا خالی میدهد! اگر میشکستم دریا با من قرار میگذاشت ولی من عادت داشتم روی...
-
کلاس زبان ....
شنبه 10 آذر 1386 16:09
امروز وقتی رفتم که جواب کلاس زبان رو بگیرم فهمیدم که اینترویو شدم وباید دوباره مصاحبه بشم .اولش خیلی ناراحت شدم.ولی بعدش گفتم نهایتا همون ترم رو دوباره باید بگذرونم ولی مامان نمی خوام . من اون ترم که قبول نشدم هیچ ۲ترم هم پایین تر قبول شدم نمی خوام آخه چرا ؟؟؟؟؟ در هر صورت با هر زجری که بود بالاخره رفتم ودوباره ثبت...
-
بازم برگشتم ولی این دفعه یه جای دیگه
جمعه 9 آذر 1386 23:37
سلام . امروز خواستم شروع کنم اینجا از دست خیلی ها فرار کردم نمیدونم می تونن منو پیدا کنن یا نه ولی در هرصورت من جامو عوض کردم . همش واسه این بود که بنویسم آخه نوشتن ودوست داشتم ولی خیلی ها مانعم بودن در هر صورت من بازم برگشتم . امیدوارم این جا بتونم دوستای خوبی پیدا کنم .