امروز کلی خوب بود دوستای مامانم اومده بودن خونمون دیشب هم نامزدون هی بد
نبود میشد تحملش کرد ولی شوشوم نبود حال نداد
باید یه برنامه ریزی بکنم اینجوری نمیشه !!!
روزا بالاخره می گذره فقط فرقش با گذشته اینه که دیگه مثل قبلا خیلی تکراری نیست .
کلاس زبان که خیلی خوب پیش میره .روزی ۴۰ دقیقه که پیاده روی می کنم به خودم
بیشتر می رسم وکلا خیلی بهتر شده انگیزه ام هم داره هر روز قوی تر وقوی تر میشه
خلاصه تازگی ها به هرچی دست می ذارم همش داره پشت سر هم درست میشه.
خدایا ازت ممنونم بابت همه چیزایی خوبی که بهم هدیه دادی .
پدر ومادر مهربون واز همه مهمتر شوشوی خوبم که حتی از راه دور بهم انرژی میده
با اینکه جفتمون خیلی سختی می کشیم ولی عاشقانه منتظر روزی هستیم که
دوباره مثل قدیم همه چیز قشنگ بشه (البته الان هم به لطف خدا خوبه ولی فقط
جای شوشوم خالیه)
ساعت شنیام
خودم را مرور میکنم
دقیقههایم بالا و پایین میپرند
و جزر و مَدّ دریا تنظیم میشود
نه باطریام تمام میشود
نه عقب میکشم
نه جلو میروم
نه زنگ میزنم
فقط خودم را مرور میکنم
شبیه من، لاکپشت کلهخرابیست
که در خودش فرو میرود
و سنگ جا خالی میدهد!
اگر میشکستم
دریا با من قرار میگذاشت
ولی من عادت داشتم
روی موجهای خودم دُور بردارم